علوم انسانی و علوم غیر انسانی!

ساخت وبلاگ

دیگر زمان آن رسیده است که به اهمیت علوم,, انسانی,, اعتراف کنیم. دیگر تک تک مردم، مسئولین، همه وهمه می دانند که این رشته چه قدر حیاتی و مهم است و به چه اندازه می تواند در تمام ابعاد تاثیر خود را درهمه حوزه های مورد نیاز برای بقای یک جامعه بگذارد. حوزه هایی چون؛ سیاست، اقتصاد، ارتباطات، جامعه شناسی و... شاید نه همه اما حداقل کسانی که تحصیلاتی در سطح دیپلم دارند و در حد دو واحد درس عمومی هرکدام از این دروس را در دوران دبیرستان گذرانده اند می توانند درک کنند با توجه به سرفصل ها و مباحث این رشته چه قدر اهمیت دارد. چه چیزی از این بیشتر می تواند شگفت انگیز باشد که هرچه را که فکرش را بکنید در این رشته وجود داشته باشد، از تاریخ و جغرافیا گرفته تا ادبیات آن هم در سه زبان اصلی فارسی، انگلیسی و عربی تا منطق و فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی. درواقع این حوزه آنقدر گسترده و به هم مرتبط است که نمی توان گفت با وجود این همه تنوع، ارتباطی منسجم میان طیف های مختلف آن وجود ندارد. در عین حال که جامعه شناسی به روابط افرادی که یک جامعه را تشکیل می دهند و تاثیر آن ها می پردازد، روانشناسی هم به شناسایی ویژگی های فردی و اجتماعی این افراد و چگونگی تاثیر این ویژگی ها بر ذهن و روان انسان می پردازد. درواقع نمی توان گفت انسجامی میان حوزه های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی وجود ندارد بلکه کسانی که این رشته را با همه وجود و به صورت وسیع مطالعه می کنند،این نکته را به خوبی درک می کنند.

تصویر مرتبط

برگردیم به بحث اصلی؛ اینکه گفتم اعتراف کنیم، به این علت بود که با توجه به تغییرات و دگرگونی هایی که به تازگی در حوزه اقتصادی و اجتماعی و به خصوص اقتصادی رخ داده است، این مطلب که یک جامعه یا یک کشور برای آنکه بتواند تعادل را در بخش های گوناگون خود، ایجاد و حفظ کند تا به هدف نهایی خود(البته اهداف هر اجتماعی می تواند متفاوت از دیگری باشد اما در اینجا به صورت کلی فرض می شود) که تامین تعالی و رشد و سعادت مردمان و ملت خود می باشد، برسد باید از علومی بهره گیرد که اساس آن در علوم انسانی پایه گذاری شده اند. علومی مانند سیاست، اقتصاد و... علاوه براین باید سعی کند متخصصانی را بپروراند که توانایی تحلیل و سنجش شرایط و تصمیم گیری درست بر مبنای آن تحلیل را داشته باشند. شاید تا این جای مطلب برای بعضی از دوستان اینگونه فرض شود که منظور من این است که جامعه نیازی به علوم دیگر مثل علوم فنی ، ریاضی و تجربی ندارد، اما نه اینگونه نیست، جامعه سیستمی است که به همه این علوم درکنار یکدیگر نیازمند است، اما ازآنجایی که حوزه های اساسی که برای اداره یک جامعه نیاز است در علوم انسانی وجود دارد، پس به طور طبیعی، تربیت متخصصان و کارشناسان کارآمد در این رشته از علوم دیگر اهمیت بیشتری دارد و توجه بیشتری را می طلبد. گفتم سیستم، منظور از سیستم چیست؛ تعریفی که از دوران کودکی حتی در زمان خردسالی برای بیشتر ما از سیستم شده است، این است که "سیستم مجموعه ای به هم پیوسته از اجزا است که برای رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر همکاری متقابل دارند" بله این تعریف درست و تقریبا جامع است چرا چون هیچ جای این تعریف، حرفی از نوع و جنس و کارکرد این اجزا در یک سیستم و چگونگی ارتباط آن ها با هم زده نشده است. این که هر سیستمی به اجزای خاصی نیازمند است، اینکه اجزا باید به درستی و دقیق مورد پرورش قرار بگیرند، اینکه هر عضو باید از مدت ها قبل تکلیفش را باخودش مشخص کند و قبل از اینکه برای بقای یک سیستم و رسیدن به هدفی مشترک کار کند، بداند خودش چه می خواهد و برای چه زندگی می کند و از همه اینها مهم تر کسانی که یک سیستم را اداره می کنند، باید بدانند این اجزا و اعضا باید به گونه ای تحت پرورش و آموزش قرار بگیرند که قوه خلاقیت و توانایی خلق کردن و آفریدن آن ها بیش از قوه سازگاری و اطاعت کردن، رشد کند. به گونه ای که این اجزا قادر باشند زمانی که در یک سیستم یا سازمان به کار گرفته می شوند، علاوه برداشتن اطلاعات جامع و کافی از عملکرد و کارکرد خود، بتواند هر مرحله از کار را پردازش کند و در خلق رویداد های جدید، موثر باشد. علوم انسانی ازآنجایی که بیش از علوم دیگر با خود روح و نفس انسان ارتباط دارد، قطعا بیش از علوم دیگر می تواند در زمینه پرورش و تربیت نیروی متخصص در حوزه های اساسی برای ساختن جامعه ای بهتر و تاثیرگذار تر ،از هر نظر، موثر باشد.

کارنوشت درس تکنولوژی های ارتباطی جلسه2 Mobile_Health...
ما را در سایت کارنوشت درس تکنولوژی های ارتباطی جلسه2 Mobile_Health دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniehmohebi بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 18 آذر 1397 ساعت: 18:08