از قیمت برنج و بنزین تا ناکارآمدی سیستم های کشوری!

ساخت وبلاگ

در جریان سفری که به تازگی داشتم, با موضوع بسیار جالبی برخورد کردم, شاید در ابتدا و در برخورد اول این قضیه آنقدر هاهم مهم نباشد اما باید آن را از ابعاد گوناگونی مورد تجزیه تحلیل قرار داد یعنی نظر هرکس درباره این داستان می تواند متفاوت باشد. در هتلی که ما اقامت داشتیم کارکنان گوناگونی وجود داشتند, ما از یکی از آنها که مشغول آبیاری گیاهان محوطه بود نشانی کسی را که دارای یک برنج, مرغوب و برنج مخصوصی که به آن 'نیم دانه' می گویند را جویا شدیم آن خانم به ما نشانی و مشخصات ظاهری و محل کار 'آقای رضازاده' نامی را به ما داد و به ما گفت ایشان در قسمت رستوران کار می کنند. خلاصه مثل این که این آقا به اندازه کافی در کارش شهرت داشت چون تا اسم او را بردیم محل دقیق او را به ما نشان دادند. قضیه از اینجا شروع شد که اول از همه روابط عمومی عالی و درجه یک این آدم برای من سوالی ایجاد کرد با اینکه او ما را نمیشناخت زمانی که ما را دید گرم احوال پرسی کرد و از آن پس در حرف هایش مدام نام خانوادگی ما را تکرار میکرد. این سوال بود که آیا این آقا واقعا تا این اندازه گرم و صمیمی است یعنی اگر ما به قصد خرید برنج به او مراجعه نکرده بودیم بازهم با ما همین گونه رفتار میکرد؟ که البته مشخص شد بله او ذاتا آدم گرم و مهربانی است و تقریبا با هرکسی که با او سلام علیکی داشت همین گونه برخورد میکرد. من به نیت او خیلی شک نکردم در واقع این تفاوت رفتار برای من سوال شد. از این نکته که بگذریم, درواقع اصل قضیه این روایتی است که هم اکنون از او نقل میکنم; زمانی که ما از آقای رضا زاده مشخصات برنج و توضیحات کلی درباره انواع برنج را جویا شدیم و او هم تمام و کمال پاسخ ما را داد بعد از اینکه حرفهایش را تمام کرد گفت: ما الان مدتی است که به دنبال یک برنج خوب هستیم اما مشکل اینجاست که کشاورزان آن را نمیفروشند یعنی برنج دارند اما حاضر نیستند آن را بفروشند به دنبال همین قضیه راننده کامیون, انبار دار و تقریبا کسانی که در فرستادن و یا تهیه مقداری برنج برای مشتری نقش دارند با ما قهر کرده اند و می گویند ما کار نمیکنیم. او گفت که در شرایط فعلی تنها می تواند شماره تماسی از ما بگیرد و زمانی که برنج آماده شد برای ما به قول خودش پست کند یا به آدرس ما ارسال کند. او حتی گفت هزینه ارسال به آدرس ما که در تهران است جداگانه حساب نمیشود و با اینکه از فریدون کنار یعنی محلی که برنج تهیه میشد تا منزل ما در تهران راه زیادی بود ما هزینه ای جداگانه پرداخت نمیکردیم.اما او گفت با همه مشتری هایش همانگونه طی می کند و روند کارش این است. به هرحال بعد از اینکه من علت عدم فروش برنج توسط کشاورزان را جویا شدم او گفت؛ خانم شما چه انتظاری دارید در مملکتی که هیچ چیز ثبات ندارد این وضع طبیعی است. با اینکه الان فصل فروش برنج است اما کشاورزان تنها به این خاطر که با قیمت, بالاتری بتوانند محصول خود را بفروشند برنج هارا در انبار ها جمع کرده اند از آنطرف هم قیمت ماشینی که برای من تا همین ۲ هفته پیش بار من را به نقاط مختلف کشور با ۴۰۰ هزار تومان ارسال می کرد ۲ برابر شده و اکنون من باید ۶۰۰ هزارتومان پرداخت کنم و تازه این که چیزی نیست همه رانندگان کامیون ها و این ماشین های باربر با ما قهر کرده اند و و می گویند ما فعلا بار جا به جا نمی کنیم. بعد از اینکه سخنان جنجالی و جذاب او درباره مشکلات صنف برنج فروشان و واسطه گران برنج تمام شد نوبت به کمبود بنزین, در شهرشان رسید مثل اینکه طی یک ماه گذشته بنزین هم وضعیت نامناسبی در آنجا داشته است آقای رضازاده گفت: تا همین هفته پیش باید برای یک لیتر بنزین ۲ ساعت تو صف می ایستادیم که آخرهم مشخص نبود بنزین نصیبت میشه یانه و در نهایت هم باید از بنزین آزادی که کنار خیابان می فروختند، بنزین می خریدیم. استدلال و نظر آقای برنج فروش با توجه به مثال های عینی و مستند و درعین حال جدیدی که ارائه داد این بود که انتظار من و کلا سوال من با توجه با چنین شرایطی بی مورد است البته اخبار این مشکل بنزین در شهرهای شمال کشور را شنیده بودم. خلاصه آقای رضا زاده پاسخ سوال من را تمام و کمال داد و من پاسخ سوال خود را با پرسش های جدید در ذهنم گرفتم. چیزی که در این روایت چند لحظه ای توجه من را به خود جلب کرد مشکلات و شرایط اقتصادی مردم آن شهر نبود بلکه شیوه صحبت کردن و دلیل آوردن و استدلال آقای برنج فروش بود که در آن لحظه بیشتر از آنکه یک واسطه یا عمل آورنده یا فروشنده برنج باشد در نقش یک مفسر یا تحلیلگر مسائل اقتصادی ظاهر شده بود و چه قدر جالب که هر فردی با هر شغلی می تواند مثال های خوب و مستندی از مسائل حرفه ی خودش ارائه کند و به بیشتر سوالات شما پاسخ دهد کافیست از آنها جویا شوید. باید بگویم در تمام سفر هایی که به نقاط مختلف داشتم حتی از کودکی تا الان یا حداقل از ۱۱ سالگی که تمام خاطرات ریز و درشت سفر را می نوشتم و با تمام کنجکاوی خود سعی می کردم اتفاقات جالب را دنبال کنم با چنین انسان جالبی تا این اندازه وارد گفتگو و بحث نشده بودم و در نهایت این جریان به نظر من از هر جهت می تواند قابل توجه باشد چه از نظر اجتماعی و جامعه شناسی و چه از منظر و جنبه ارتباطی و یا از بعد مسائل اقتصادی.

کارنوشت درس تکنولوژی های ارتباطی جلسه2 Mobile_Health...
ما را در سایت کارنوشت درس تکنولوژی های ارتباطی جلسه2 Mobile_Health دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniehmohebi بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 18 آذر 1397 ساعت: 18:08